شب پــایــیــزی

^_^ خدایا ب امید خودت ن بنده های بی خودت ^_^

 

در آغوشـم کــ‌ه می گـیــری...

 

آنقد‌ر آرام مـی‌شــــوم...

که فـرامــوش می کــــنـم...

 

بـایـد نفـس بــکـشـــم... بوسهزبان درازی

+ 1 / 11 / 1393برچسب:, ساعت 9:16 بـ ه قـلمـ علی و سایه

هیــــــــس. . .

اگه ماله منی. . .

اجازتم دست منه. . .

همه چیزتم مال منه. . .

پس چروک پیشونیتم مال منه. . .

تنها جایی که بت اجازه میدم ناراحت شی. . .

زیر تابوت منه. .

 

 

+ 11 / 9 / 1393برچسب:, ساعت 9:14 بـ ه قـلمـ علی و سایه

ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺍﺳﺖ


ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻩِ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻧﻤﯽ ﺩﻭﺯﺩ !



ﺍﺻﻼ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮﮐﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﮕﻮﯾﺪ



ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﯾﯽ خواهند دید



ﺁﻥ ﺩﺧﺘﺮﮎِ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺗﻨﻬﺎ



ﻧﺎﺯ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﺵ ﺭﺍ



ﺧﺮﺝِ ﻫﺮ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺍﯼ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻩ



ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ



ﻣﯽ ﺧﻨﺪﺩ



ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ



ﭼﺸﻢ ﻣﯽ ﺩﻭﺯﺩ



ﺍﻣﺎ



ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻩِ ﺗﻮ



ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮﮐﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﮕﻮﯾﺪ



ﻣﺮﺩِ ﻣﻦ !



ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﺩﻧﯿﺎ



ﺁﻥ ﺭﻭﯼِ ﻣﺮﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﯾﺪ



ﺁﻥ ﺭﻭﯼِ ﭘﻨﻬﺎﻧﻢ ﺭﺍ



ﺁﻥ ﺭﻭﯼِ ﻋﺎﺷﻘﻢ ﺭﺍ
 
 
 
+ 14 / 2 / 1393برچسب:, ساعت 23:24 بـ ه قـلمـ علی و سایه


فشار آرام دستانت




را دوست دارم




وقتی که




مردانگیت را




به رخ انگشتانم می کشی...

 

 

 

+ 14 / 2 / 1393برچسب:, ساعت 23:24 بـ ه قـلمـ علی و سایه

بِگـــذار هَرکَسی هَر چِه دوست دارَد بِگـــویَد ...




مُهِم ایـــن اَست کِ تُو دُردانِــــــــــــه مَنی...




وَ اَزتَمامِ خوبی ها بَدی های این دُنیا...




فَقَطُ و فَقَط تُورو میخواهَــــــم...
 
 
 
 آپلود عکس
+ 14 / 2 / 1393برچسب:, ساعت 23:23 بـ ه قـلمـ علی و سایه

زن باید سنگین و رنگین باشد



باید بیایند منت بکشند و...



من می گویم زن اگر زن باشد



باید بشود روی عاشقیش حساب کرد



که باید عاشقی کردن بلد باشد



که جا نزند



جا نماند



جا نگذارد.



هی فکر نکند به این چیزهایی که



عمری در گوشش خوانده اند که زن ناز و مرد نیاز.



که بداند، مرد هم آدم است دیگر



گاهی باید لوسش کرد



گاهی باید نازش را کشید



وگاهی باید به پایش صبر کرد...



حتی من می گویم زن اگر زن باشد از دوستت دارم گفتن نمی ترسد.



تو می گویی خوش به حال زنی که عاشق مردی نباشد،



بگذار دنبالت بدوند.



ومن نمی فهمم اینکه داری ازش حرف میزنی زندگی است



یا مسابقه اسب دوانی.



ومن نمی فهمم چرا هیچ کس بر نمیدارد بنویسد از مرد ها...



از چشم ها و شانه ها ودستهایشان



از آغوششان



از عطر تنشان،



از صدایشان...



پررو میشوند ؟



خب بشوند.



مگر خود ما با هر دوستت دارمی تا آسمان نرفته ایم؟



مگر ما به اتکاء همین دست ها



همین نگاه ها



همین آغوشها،در بزنگاههای زندگی



سرپا نمانده ایم؟...



من راز این دوست داشتنهای پنهانی را نمیفهمم.



من نمی فهمم زن بودن



با سنگین رنگین بودن



با سکوت



با انفعال چه ارتباطی دارد؟!؟



من بلد نیستم در سایه ،دوستت داشته باشم



من می خواهم خواستنم گوش فلک را کر کند.



من می خواهم



مَردَم



حتی اگر مردِ من هم نبود



دلش غنج بزند از اینکه



بداند جایی زنی دوستش دارد...



من می خواهم



زن باشم ...



بگذار همه دنیا بداند



مردی این حوالی دارد



دوستت دارم های مرا



باخود می برد...

 

 

 

+ 14 / 2 / 1393برچسب:, ساعت 23:22 بـ ه قـلمـ علی و سایه

حـسـادتـــ ؟!!!




خـسـاستــ ؟!!!




اسـمَشو هر چـی مــی خـوا ی بُذار




امـا بـاور کـن




آغـوشِ تــُـو فقـط ســهمــِ احســاسِ مـَن
 
 
 
 
+ 14 / 2 / 1393برچسب:, ساعت 21:57 بـ ه قـلمـ علی و سایه



طراح : صـ♥ـدفــ